tncibanner

گابریل برن به پایان نمایش برادوی خود فکر می کند و به یک شوخی می گوید

این منجر به اولین حضورش در تلویزیون در سال 1978 در سریال «ریوردان ها» شد، سپس اولین فیلمش در سال 1981 در بازگویی افسانه شاه آرتور «اکسکالیبر» و در نهایت به ستاره شدن هالیوود، که او را به همان محافل برجسته تبدیل کرد. مانند ریچارد برتون و ونسا ردگریو. اما این بخشی از زندگی او نیست که او در خاطراتش یا بازی صحنه ای خود برای برجسته کردن آن انتخاب کرد، که اساساً بخش آخر زندگی و حرفه بازیگری او را نادیده می گیرد. او گفت: «کاری که انجام می‌دهید تنها بخش کوچکی از شخصیت شماست. “پیدا کردن هویت خود از طریق کار خود یک راه محدود برای شناخت خود است.”

او گفت در عوض، می‌خواست بر تجربیاتی که مردم می‌توانند با آن‌ها ارتباط برقرار کنند، مضامینی که احساس جهانی می‌کردند تأکید کند – برای مثال، جستجوی احساس ریشه‌داری به‌عنوان مهاجری که دور از زندگی می‌کند. وطنش (او در اواسط دهه 1980 به نیویورک نقل مکان کرد تا با شریک زندگی خود، الن بارکین، بازیگر باشد؛ آنها در سال 1999 طلاق گرفتند اما او در ایالات متحده ماند). او گفت: «هر مهاجری اشتیاق دارد که در خانه باشد. “اما شما هرگز نمی توانید در هر جایی که از خانه خارج شوید، در خانه باشید. شما یک مکان را با مکان دیگر عوض می کنید، اما واقعاً به هیچ کدام تعلق ندارید.»

البته او گفت که یادداشت خاطراتش از بدرفتاری یا بازگویی مرگ یک دوست دوران کودکی هر شب لذت بخش نیست. اما این یک تمایل است او گفت که برای کشف آن مکان های ناراحت کننده که به نمایش قدرت می دهد. او توضیح داد: «با رفتن به آنجا، در را برای یکی دیگر از حضار باز می کنید تا شاید هم به آنجا برود.

این بدان معنا نیست که لحظات دلپذیری وجود نداشته است. در میان ده‌ها شخصیت از گذشته‌اش که برن تجسم می‌کند، می‌توان به دوستان، معلمان، شخصیت‌های مذهبی، اعضای خانواده و حتی بازیگران مختلف گروه تئاتر آماتوری که به آن ملحق شد اشاره کرد (سولوسکی نوشت که نمایش به او اجازه می‌دهد جنبه‌های بازیگوش و هدیه‌ای را نشان دهد. ، در هالیوود برای کمدی فیزیکی نادیده گرفته شده است”). برن گفت: «نمی‌توانی به آنجا بروی و شروع کنی به گفتن داستان‌های جدی. باید آن را با یک قاشق شکر بگذارید.

اگرچه او با “Walking With Ghosts” – در حال حاضر – تمام شده است – او پیشنهاد کرد که بازگشت به کت و شلوار آبی و چکمه های مشکی ممکن است دور از دسترس نباشد. او پیشنهادهایی برای اجرای نمایش در شهرهای دیگر داشته است – او گفت که چشمش به بوستون، شیکاگو و سانفرانسیسکو است – و برنامه‌های بین‌المللی در دست اجراست. برن که در راکپورت، مین به همراه همسرش هانا بث کینگ، مستندساز و دختر خردسالشان زندگی می‌کند، می‌گوید: «تهیه‌کنندگان می‌خواهند این فیلم به استرالیا و کانادا برود. (او دو فرزند بالغ با بارکین دارد.) “ما خواهیم دید. فکر نمی‌کنم یکشنبه شب پایان آن باشد.»

در این بین، او در حال کار بر روی یک کتاب جدید، اولین رمان خود، است که موضوعات مهاجرت و تبعید را بررسی می کند. او همچنین مشتاقانه منتظر فیلم‌هایی است که وقت دیدنش را نداشته است و در سینماهای برادوی وارد و خارج می‌شود – حالا به عنوان یک مخاطب. (در فهرست او: احیای اخیر «مرگ فروشنده.») او گفت: «من در دنیای کتاب و خیابان های نیویورک زندگی می کردم که رمانی پیوسته است. “شما هرگز دست از ورق زدن برندارید.”

Charlie Ray

نرد سفر. علاقه مند به موسیقی. بشارت دهنده توییتر. متعصب بیکن کاوشگر Wannabe. دانشجو. گیک وب دوستانه. تمرین کننده آبجو آماتور. ارتباط دهنده.

تماس با ما