اووالده، تگزاس
CNN
–
«ای جی مارتینز» 9 ساله هر روز به مادرش میگوید که ای کاش میتوانست دوستانش را از دست یک مرد مسلح نجات دهد.
با باور قدرتمند، اگر خیالی، یک کودک به توانایی های خود، او به همه می گوید که آرزو دارد برای کمک گرفتن یا نجات همکلاسی هایش از قتل عام در مدرسه ابتدایی راب در اووالد، تگزاس به بیرون فرار کند.
در عوض، واقعیت چیزی است که وقتی یک تیرانداز مسلح به تفنگ تهاجمی در مدرسه ابتدایی سلاخی را انتخاب می کند، اتفاق می افتد.
کاساندرا چاوز، مادر ایجی، به سیانان گفت: «او فقط دید که تیرانداز به سمت در آمد و به معلمش گفت «شب بخیر» و به او شلیک کرد. “و سپس (مرد مسلح) فقط اعلام کرد، “آیا همه شما آماده مردن هستید؟” پسرم گفت و دیوانه شد، با تفنگ همه جا تیراندازی کرد.»
Jaydien Canizales، 10 ساله، این را نیز به یاد میآورد – چگونه معلمش روی یکی از دوستانش افتاد و چگونه مرد مسلح هنگام سخنرانی در اتاق دانشآموزان کلاس چهارم با تهدیدش به زانو درآمد.
دو معلم و 19 دانش آموز 9 تا 11 ساله در آن روز کشته شدند.
ای جی زیر کوله پشتی پنهان شد. جیدین و یکی از دوستانش زیر یک میز با پرده پوشانده شدند و سعی کردند دیگران را به آنها ملحق کنند در حالی که چشمان خود را بسته بودند و گوش های خود را در برابر وحشت پوشانده بودند.
نوآ اورونا ده ساله می ترسید که قدش آنقدر بلند است که با جیدین زیر میز برود. مادرش جسیکا اورونا گفت که او از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به کف کلاس درس 112 افتاد.
به مدت 77 دقیقه آنها باید در آنجا می ماندند تا اینکه مأموران اجرای قانون در کلاس درس 111 را باز کردند و با مرد مسلح روبرو شدند و او را کشتند.
اورونا برخی از مناظر و صداهای آن 77 دقیقه ای را که نوح به او گفت توصیف کرد. او گفت: «یکی از دختربچههایی که کنارش دراز کشیده بود، تنها چیزی که میشنید غرغر کردن او بود، زیرا سعی میکرد نفس بکشد، اما او نمیتوانست چون گلوله خورده بود و فقط صدای خفگی او را میشنیدید.
چاوز به یاد آورد که ای جی را در بیمارستان دید، صورتش به خون شخص دیگری آغشته شده بود، احتمالاً از روی زمین دراز کشیده بود. «من فقط صورت پسرم را دیدم که روی آن خون بود. و من می گفتم از کجا خونریزی می کند؟ و دکتر می گوید: “او خوب است.” او گفت که این مال او نیست.
مشاجره ها و خشم در مورد مدت زمانی که مقامات برای ورود به کلاس درس طی کردند همچنان در Uvalde، مرکز ایالت آستین و مناطق دورتر به شدت ادامه دارد. آنچه که افسران در زمانی که فرد مسلح داخل کلاس ها بود انجام می دادند تا حد زیادی نامشخص است و برخی از مقامات قابل اعتماد بودن تحقیقات مختلف را زیر سوال برده اند تا بفهمند چه اشتباهی رخ داده است.
صحنه هایی از آن روز و انتظار دردناک برای والدین نیز پخش می شود. چاوز به پسرش گفت که بیرون از مدرسه چگونه است، جایی که خانواده ها در عرض چند دقیقه پس از شروع تیراندازی دور هم جمع شدند.
“ما آنجا منتظر شنیدن یا اتفاقی هستیم. او به AJ گفت که در حالی که همه افسران پلیس آنجا در راهرو ایستادهاند، خبر از بیرون آمدن شما و خونریزی روی زمین دراز کشیدهاید.
اورونا گفت که توضیح این تاخیر برای نوح غیرممکن است. می دانید، به آنها بگویید، “بله، آنها آنجا بودند، اما کسی برای کمک به شما نیامد.”
ای جی صدای افسران را درست بیرون درب کلاس شنید. جیدین هم همینطور. مادرش گفت که او به یاد می آورد که پلیس از بچه ها خواسته بود در صورت نیاز به کمک بخواهند. اما دختری که این کار را انجام داد توجه مرد مسلح را به خود جلب کرد و سپس او را به ضرب گلوله کشت.
سه شنبه هفت هفته از کشتار می گذرد. خانوادههای بازماندگان هنوز واقعاً نمیدانند چه چیزی در پیش است.
اورونا گفت: “شما فکر می کنید همه چیز به حالت عادی برمی گردد – همانطور که مردم تصور می کنند – فقط به این دلیل که (پسر من) زنده است و اینجاست، اما اینطور نیست.” پسرم با خوابیدن مشکل دارد، در یک جمعیت زیاد قرار می گیرد، هر چیزی که صدای بلندی او را می ترساند، تنها بودن.
او ادامه داد: “البته ما احساس خوشبختی می کنیم زیرا او اینجاست… اما هر روز این یک مبارزه است. این چیزی است که در عرض یک هفته، یک ماه درمان نمی شود.»
آزنت رودریگز، مادر جایدین، افزود: او آنچه را که در آن روز اتفاق افتاد به خاطر خواهد آورد و تا آخر عمر به سرش خواهد ماند.
آنها گفتند که خانواده ها می دانستند که فرزندان خود را از آتش بازی 4 ژوئیه با همه صداهای انفجار دور نگه دارند، اما آنها می گویند که محرک های زیادی وجود دارد.
اورونا در مورد پسرش نوح گفت: «روز پیش داشتیم کباب میکردیم و او میگفت: «این بوی چیست، آن بوی سوزان؟» “و من می گفتم “چه مشکلی دارد؟” و او فقط گفت: “من بوی دود را استشمام می کنم – و این همان روشی است که ما در کلاس بودیم.”
مادرانشان می گویند که ای جی و جیدین اغلب از اتفاقی که افتاده عصبانی هستند، از اینکه نتوانستند جلوی آن را بگیرند و هیچ کس دیگری هم این کار را نکرد.
چاوز گفت که پس از یک طغیان، ای جی خراب خواهد شد. او به من می گوید، مامان، من از تیرانداز متنفرم. متنفرم که او دوستان و دو معلمم را کشته است.»
جیدین از CNN خواست تا نسخه خود را از اشتباه مدرسه ارائه دهد. وی با اشاره به افسران پلیس گفت: اگر تعداد افراد بیشتری داشتیم هرگز این اتفاق نمی افتاد.
او پسر عمویش روجلیو تورس و بهترین دوستش، جیس لووانوس، هر دو 10 ساله را در کلاس همسایه از دست داد.
او گفت که اکنون می خواهد “پلیس ها در همه جا” خشونت بیشتری را متوقف کنند، اما وقتی از او پرسیدند چه چیزی امروز را سخت می کند، پاسخ داد: “این که مادرم به سختی می تواند چیزی را بپردازد.”
رودریگز گفت که از 24 می، روز تیراندازی، سر کار نرفته است. کمک های مالی وجود داشته است، اما او باید می رفت و آن را پیدا می کرد – هیچ کس برای بررسی یا ارائه آن تماس نمی گرفت.
چاوز گفت: «ما نمیخواهیم کسی را در این مورد آزار دهیم یا از او ناراحت کنیم، اما در عین حال، صورتحسابها متوقف نمیشوند».
و این صورتحسابها شامل ویزیتهای پزشکی، درمان و احتمالاً چیزهای بیشتری از آنچه خانوادهها در حال حاضر میتوانند درک کنند که به زمان و همچنین پول آنها نیاز دارد، خواهد بود.
اورونا گفت: “این فقط چیزی است که زمان ندارد – گفتن، خوب، به اندازه کافی برای یک ماه یا یک سال یا چیزی به ما بدهید. آنها تا آخر عمر با مشکلاتی روبرو خواهند شد… بچه های ما دیگر مثل قبل نیستند. آنها مثل گذشته نیستند.»
برخی از والدین فرزندان بازمانده حتی از خانواده های کشته شدگان به خاطر زنده بودن پسر و دختر خود عذرخواهی کرده اند. مادرانی که سی ان ان با آنها صحبت کرد گفتند که قبلا هیچ مصاحبه رسانه ای انجام نداده اند تا مطمئن شوند که به خانواده های داغدار و کسانی که از دست داده اند توجه شده است.
اورونا معتقد است که هر پسری هدفی از نجات یافتن داشت. رودریگز می ترسد هر لحظه اتفاق بد دیگری برای Jaydien بیفتد. چاوز می گوید تمام تلاشش را می کند تا از ای جی مراقبت کند در حالی که از دو فرزند دیگرش غافل نیست.
او در حالی که خون شخص دیگری را از روی صورتش پاک می کرد، در بیمارستان جلوی چشمان پسرش گریه نکرد.
اورونا می گوید که اصلا گریه نکرده است.
“روزی که این اتفاق افتاد، من فقط خاموش شدم و فقط گفتم: “من باید برای پسرم قوی باشم.” و سخت بوده است. مواقعی وجود دارد که من فقط دلم میخواهد شکست بخورم و گریه کنم، اما نمیتوانم به خودم اجازه این کار را بدهم.» “در حال حاضر نمی توانم خودم را مجبور به گریه کنم. شاید تا چند ماه دیگر کاملاً از کار بیفتم. اما من، فقط، خیلی سخت است.”