کمدی جدید برادوی “کلبه” با یک جفت عاشق در یک خانه روستایی انگلیسی در سال 1923 آغاز می شود، صبح پس از تلاش غیرقانونی سالانه آنها. سیلویا، با بازی لورا بل باندی، ستاره «بلوند قانونی»، از شور و اشتیاق نسبت به شخصیت خود، بیو، با بازی اریک مک کورمک در «ویل و گریس»، مشتاق است.
در یک بعدازظهر در اواسط ژوئن، بازیگران در حین اجرای نمایش در یک استودیوی تمرین در آشپزخانه جهنم، منهتن، لباس های خیابانی پوشیدند. زمانی که بو، در یک میل، دندان هایش را در پای سیلویا فرو کرد، مک کورمک در واقع با بازیگوشی روی کفش کتانی باندی را گاز می گرفت.
آه، زرق و برق بازیگری!
با این حال، ظرافت خاصی در خود نمایشنامه وجود دارد. مسلماً یک مسخره است – اگرچه سندی راستین، نمایشنامهنویس، این اصطلاح را رد میکند، که به نظر او شخصیتهای سهامی و دلقک را نشان میدهد – “کلبه” یک چرخش فمینیستی در کمدیهای شوخانگیز بریتانیایی در قالب نوئل کوارد است.
راستین که شناخته شده ترین بازی او کمدی معمایی جنایتکارانه «سرنخ» است که از فیلم 1985 اقتباس شده است، گفت: «من واقعاً طرفدار کل ژانر سبک بریتانیایی هستم. «اما شخصیتهای زن اغلب چیزهای زیادی را برای دلخواه باقی میگذارند. آنها اغلب فقط برای خدمت به مردان آنجا هستند. من علاقه مند بودم راهی برای ورود به آن ژانر بیابم که در آن زنان بر همه چیز حکمرانی می کردند.”
تصادفی نیست که راستین، بازیگری که اسکیس نویسی و بداهه سازی را در تیپ شهروندان راست قامت آموخته بود، «کلبه» را در دهه 1920، زمانی که حقوق زنان بریتانیا در حال افزایش بود، ساخت. اما فمینیسم، در بیشتر بازیها، بیشتر تلقین شده است تا آشکار.
تنها به تدریج مشخص می شود که سیلویا، شخصیت باندی، قهرمان این قطعه گروه است که پیش نمایش آن از 7 ژوئیه در تئاتر هلن هایس آغاز می شود. سیلویا که با بیو خیانت می کند، با کلارک ازدواج می کند، که به نوبه خود عمیقاً با مارجوری، همسر بیو، رابطه عاشقانه دارد. همه آنها، و بهعلاوه چند عاشق دیگر، با قانون دوم، در خانهای بسیار شلوغ حاضر میشوند.
بازیگران شش نفره شامل لیلی کوپر – نامزد جایزه تونی برای «توتسی» است که اخیراً در برادوی در فیلم مسخره فمینیستی «POTUS» سال گذشته دیده شد – در نقش مارجوری به شدت باردار. الکس موفات، در اواخر «Saturday Night Live»، نقش کلارک را بازی میکند، نقشی که استعداد موفات برای افتادن از پلهها را نشان میدهد. جیسون الکساندر، از شهرت “Seinfeld”، کارگردانی می کند.
الکساندر گفت: “کمدی سخت است”، اگرچه در تمرین حضور پرشور و شادی داشت و از پشت غرفه موسیقی خود را تماشا می کرد. “ساختن چیزی سبک، سنگین کردن است.”
در روزهای پس از تلو تلو خوردن، او، راستین و برخی از بازیگران به طور جداگانه با تلفن در مورد آنچه که برای اجرای این نمایش نوآورانه به سبک دوره ای لازم است صحبت کردند. اینها گزیده هایی از آن گفتگوها ویرایش شده است.
همه چیز در مورد دقت است عزیزم.
سندی راستین تک تک بازیگران طوری روی صحنه می روند که گویی در یک بازی قانونی نوئل کوارد هستند، آنها در یک بازی اسکار وایلد هستند. و سپس به نوعی از ریل خارج می شود. آن واقعیت به نوعی آشکار می شود.
لورا بل باندی من در 140 صفحه از 147 صفحه هستم [of the script]. و بگذارید به شما بگویم که این کلمات برای زبان عامیانه من عادی نیست. با یادآوری اینکه همه «رابط» و «عزیزان» کجا می روند، قسم می خورم که این سخت ترین کار بوده است. اگر جمله بندی دقیق را دریافت نکنید، مثل این است که این سبک نیست. و همچنین باید آن را خیلی سریع صحبت کنید، زیرا این ریتم است.
“پیس به یک شخصیت تبدیل می شود.”
اریک مک کورمک همانطور که جیسون بارها گفته است، اینها همه کلمات عالی هستند، اما بدون سرعت، بدون هم افزایی مطلق ما شش نفر، آنها فقط آنجا خواهند نشست. زمانی که ما شش نفر روی همه سیلندرها شلیک می کنیم، این موضوع خودش را می کند و سرعت عملاً به یک شخصیت تبدیل می شود. فوریت نمایشنامه فقط به خطر انداختن «اوه خدای من، یک نفر به در میآید» نیست، آنقدر که هست، همه ما به نوعی در حال دویدن برای جان خود هستیم. ما برای زندگی خود می رقصیم.
باندی در کمدی، به خصوص کمدی صحنه، ریتمی وجود دارد. کمدی درون شیوه ای است که برخی از آن سطرها ارائه می شوند، سرعتی که در آن هستند، حجمی که در آن هستند. این در اصل همان تئاتر موزیکال یا همان کمدی چند دوربینی است. به همین دلیل است که من فکر می کنم اریک این موضوع را حل می کند. به همین دلیل است که جیسون این موضوع را میخکوب می کند.
نمایشنامه مانند یک موزیکال است. یا Whac-a-Mole.
جیسون الکساندر من آن را نوعی موسیقی غیر موزیکال می نامم. با یک شماره موسیقی، همه افراد در آن، حتی اگر به شدت از یکدیگر جدا شده باشند، همه آنها تمپو، لحن، حال و هوای قطعه، حرکت قطعه را درک می کنند. این نمایشنامه و این بازیگران به روشی بسیار شبیه به آن نیاز دارند، اما هیچ کس صدای طبل را ندارد و هیچ کس ملودی را نمی نوازد. بنابراین آنها باید آن را درونی با یکدیگر احساس کنند.
لیلی کوپر همه ما در این چرخ دنده هستیم. و گاهی ما شش نفر روی صحنه هستیم. اما، می دانید، تمرکز باید روی چیزی بسیار خاص باشد. بنابراین ما باید یاد بگیریم که چگونه در لحظات با مناظر ترکیب شویم و در لحظه به جلو برویم. در تمرین روز گذشته، من این نمایشنامه را با یک مول (Whac-a-Mole) مقایسه کردم. ما باید بفهمیم که کدام خال و چه زمانی از سوراخ خارج می شویم.
فیلمنامه یک جور نمره است.
باندی وقتی روز پیش صدایم را از دست دادم، برایم سخت بود که تمام تونالیته را منتقل کنم که وقتی لحن صدا را تغییر میدهی، میتوانی ضربهای بزنی. فرقی نمی کند فرمت آن چه باشد، چه کمدی تئاتر موزیکال باشد و چه غایب موسیقی، باز هم موسیقی در آن وجود دارد.
مک کورمک این نقش به معنای واقعی یک نقش سه اکتاو است. شما به همه آن یادداشت ها نیاز دارید تا به نوعی موج آن مکالمه انگلیسی بسیار پرمحتوا را مرور کنید.
ژست ها از گذشته ترسیم شده اند.
الکساندرآیا میتوانیم زبان مشترکی برای رفتار و کنش و حرکت و سبک بازی پیدا کنیم که به وضوح ریشه در آنچه اکنون به عنوان سبکهای بازیگری بیش از حد دهه 30 و 40 میدانیم، باشد؟ در آنجا نوعی ژست گرفتن وجود دارد که فقط از نظر رفتاری متفاوت است. من یکی دو بار به اریک گفتهام، “اریک، آن حرکت بازویی که تو انجام دادی، مربوط به 2023 است.”
باندی زبان بدن از [Sylvia] این زن نسبتاً ثروتمند دهه 1920 در بریتانیای کبیر بودن: آن بدن چگونه خود را نگه می دارد؟ من در حال کشف کردن آن هستم. سپس وقتی او شروع به دگرگونی می کند و تبدیل به نسخه معتبرتری از خود می شود که در زیبایی های زمانه پیچیده نشده است و اینکه یک زن چگونه باید باشد، یک زن چگونه باید رفتار کند، زبان بدن چگونه تغییر می کند؟ همه اینها چیزهایی است که من باید واقعاً در مورد آنها حساب کنم.
بدن ها خوراک کمدی هستند.
RUSTIN من تمایل دارم کمدیهای فیزیکی بنویسم، که در آن قسمتهای مساوی متن و اتفاقاتی که برای بدنها روی صحنه میافتد باشد. این دو چیز برای من ازدواج است. طنز از نحوه سکونت این افراد در فضای خود ناشی می شود.
COOPER من تقریبا یک سال و نیم پیش باردار بودم. نحوه قرار دادن آن بسیار احمقانه است [costume pregnancy] شکم واقعا مرا برمی گرداند. مثل این حافظه حسی است. وقتی باردار بودم، به نوعی نمی توانستم آن را باور کنم. خیلی وحشی است که ما انسان ها را در درون خود پرورش دهیم. بنابراین این عنصر پوچ گرایانه در آن وجود دارد. در آگاهی فضایی کمدی وجود دارد. مثلاً وقتی این شکم را دارم از نظر فیزیکی فضای بیشتری را اشغال می کنم.
پای، نه. پله ها بله
مک کورمک علاوه بر اینکه فقط صد سال سن دارم و دیگر واقعاً نمیخواهم از پلهها بیفتم – این را به الکس میسپارم – چیزی که در مورد کمدی فیزیکی سخت است، عمدتاً انجام کاری است که در لحظه احساس میکند. همه ما پای در صورت و این چیزها را دیده ایم. اما یافتن یک لحظه اصلی، به ویژه در لحظه اضطراب شدید یا اضطراب بالا، فقط یک پاداش عالی است.
الکس موفت من علاقه دارم به تئاتر بروم و ببینم پله ها چگونه است. در حال حاضر در ما [rehearsal] فضا، فقط چند پله است. من عزیزم [fall down them] شش یا هفت بار در روز، همانطور که ما انجام داده ایم. اما اگر مثل 12 پله است که از طبقه بالای کلبه پایین می آیند، ما باید کارهای زیادی انجام دهیم.
پیام سیاسی؟ یواشکی داخلش کن
باندی به خاطر تجلی این زن خیلی جذب این نمایش شدم [Sylvia] شروع می کند – که شادی او لازم نیست حول محور عشق یک مرد بچرخد. تمایلات جنسی زنان بسیار مورد انگ است. و نکته اینجاست که این حقایق در مورد معنای زنی با میل جنسی بودن، باعث خنده ما نیز می شود.
MOFFAT امیدواریم که این فقط یک قطار باری بشکه ای باشد. اما قطعاً ممکن است مردم را متعجب کند که چگونه نمایشنامه چنین دیدگاه فمینیستی بزرگ، قوی و فمینیستی دارد. فقط انجام یک کار واقعا خنده دار و همراهی مردم برای آن سواری، می تواند کارساز باشد تا زمانی که مردم در کمدی آن، در داستان آن با هم همراه شوند. و سپس شاید در پایان آنها بگویند: “اوه! این نکته جالبی را نشان داد.»
COOPER یکی از خطوط مورد علاقه من در نمایش است [paraphrasing]”خب، شاید او به یک مرد نیاز ندارد.” این چنان وحی برای این مردم است که واقعاً در آن فکر می کنند. این مفهوم که برای این نسل بسیار غیرقابل درک است به خودی خود خنده دار است. یک فمینیست قسم خورده